English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6641 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
no address operation U دستویر که نیازی به آدرس در خود ندارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
chapters U بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
chapter U بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
static U MAR که تا وقتی داده می پذیرد که منبع تغذیه روشن است و داده نیازی به تنظیم مجدد ندارد
hand U سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
handing U سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
raw U روش دستیابی به فایل که وقتی داده از فایل خوانده میشود نیازی به ترجمه داده یا تنظیم آن ندارد
agamic U بی نیازی از جفت گیری بی نیازی از تلقیح
addressing U روش آدرس دهی به داده که در آن اولین دستورالعمل به آدرس اشاره میکند که حاوی آدرس دوم است
indirect U روش آدرس دهی داده که اولین دستور به آدرس اشاره میکند که حاوی آدرس دوم است
n plus one address instruction U آدرس تشکیل شده و آدرس حاوی آدرس دستور بعدی است
associative addressing U محلی که توسط محتوایش آدرس دهی شده است و نه شماره یا آدرس
strobe U سیگنالی که بیان میکند آدرس معتبر در باس آدرس قرار دارد
form U یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
formed U یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
four address instruction U دستور برنامه که حاوی چهار آدرس است در فیلد آدرس
forms U یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
offset U مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی
offsetting U مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی
microprocessors U بزرگترین آدرس در ح CPU که مستقیما قابل آدرس دهی است بدون روشهای خاص
registers U ثبات آدرس کامپیوترکه به آدرس مرجع افزوده میشود تا محل دستیابی تامین شود
register U ثبات آدرس کامپیوترکه به آدرس مرجع افزوده میشود تا محل دستیابی تامین شود
registering U ثبات آدرس کامپیوترکه به آدرس مرجع افزوده میشود تا محل دستیابی تامین شود
addressing U استفاده از کلمه آدرس کوتاهتر از معمول تا عمل کشف آدرس سریع تر انجام شود
B line counter U ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده تا محل مورد نظر را مشخص کند
microprocessor U بزرگترین آدرس در ح CPU که مستقیما قابل آدرس دهی است بدون روشهای خاص
addressing U روش آدرس دهی که آدرس محل ذخیره سازی در دستورالعمل محلی است که باید استفاده شود
content addressable addressing U محلی که آدرس آن محتوای آن و نه آدرس دیگری باشد
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. U معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> U کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
stack U ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود
stacked U ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود
stacks U ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود
floated U تبدیل آدرس اعشاری به آدرس مطلق
floats U تبدیل آدرس اعشاری به آدرس مطلق
float U تبدیل آدرس اعشاری به آدرس مطلق
machine address U آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که مستقیما و بدون تغییر به محل یا وسیلهای دستیابی دارد. مقایسه شود با آدرس اندیس #INDEX ADDRESS
he is second to none U دومی ندارد بالادست ندارد
deferred addressing U آدرس دهی غیر مستقیم که محلی که دستیابی شده است حاوی آدرس عملوند پردازش شدنی است
segments U فضای آدرس حافظه که به فضاهایی به نام سگمنت تقسیم میشود. آدرس دادن به یک محل خاص , مقدار سگمنت و امنت باید مشخص باشند
paged address مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
segment U فضای آدرس حافظه که به فضاهایی به نام سگمنت تقسیم میشود. آدرس دادن به یک محل خاص , مقدار سگمنت و امنت باید مشخص باشند
B register U 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
satiety U بی نیازی
independence U بی نیازی ازدیگران
autarky U بی نیازی اقتصادی
to comply [with] U [به نیازی] جواب دادن
to accommodate U [به نیازی] جواب دادن
to meet U [به نیازی] جواب دادن
no reply necessary [NRN] U نیازی به پاسخ نیست.
self evidence U بی نیازی از اثبات بدیهیت
There's no need to elaborate. U نیازی به توضیح اضافی نیست.
DNS U پایگاه داده توزیع شده در سیستم اینترنت که نام ها را با آدرس مط ابق میکند مثلاگ می توانید از نام www.PCP.CO.UK برای رسیدن وب سایت Peter Collin Publishing استفاده کنید و نیاز به به آدرس پیچیده شبکهای
white U پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
whiter U پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
whitest U پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
directories U روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
directory U روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
standard U اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standards U اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> U با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست. [چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
bloop U عبور دادن مغناطیس از روی نوار برای پاک کردن سیگنالهایی که نیازی به آنها نیست
prefix notation U عملیات ریاضی به صورت منط ق به طوری که عملگر پیش از عملوندها فاهر میشود و نیازی به کروشه نیست
concertina fold U قسمت دیگر به جهت مخالف تاکاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار بگیرد و به دخالت کاربر نیازی نباشد
conversion tables U جدول جستجو یا مجموعهای ازنتایج ذخیره شده که به سرعت با یک فرآیند قابل دستیابی هستند و نیازی به محاسبه نتیجه نیست
flattest U بسته مدار مجتمع که لبههای آن افقی هستند و باعث میشود وسیله مستقیماگ در PBS نصب شود و نیازی به سوراخها نیست
flat U بسته مدار مجتمع که لبههای آن افقی هستند و باعث میشود وسیله مستقیماگ در PBS نصب شود و نیازی به سوراخها نیست
asynchronous U داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
segment U بخش از برنامه اصلی که مستقلاگ اجرا شود و نیازی به اجرای تعبیر برنامه نیست
segments U بخش از برنامه اصلی که مستقلاگ اجرا شود و نیازی به اجرای تعبیر برنامه نیست
addressing U در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است
flicker free U ی ندارد
he is not of that stamp U را ندارد
there is no style about her U ندارد
there is no limit to it U حد ندارد
it does not weigh with me U ندارد
it is nothing out of the way U غرابتی ندارد
it is nothing new U تازگی ندارد
She has no axe to grind . She doesnt mean anything . U مقصودی ندارد
it lacks soul U روح ندارد
it is a soft snap U کاری ندارد
it is of no weight U قدرواهمیتی ندارد
it is well enough U عیبی ندارد
no object U اهمیت ندارد
he has no manners U اداب ندارد
Nothing is quite impossible. U کارنشد ندارد
he has nostomach for the fight U سر دعوا ندارد
he has nothing of his own U چیزی ندارد
he hasno notion of going U سر رفتن ندارد
It is no trouble at all. U زحمتی ندارد
he is out of huomor U دماغ ندارد
his hat cover his fanily U هیچکس را ندارد
he has no temperature to day U امروز تب ندارد
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter . U عیب ندارد
he has no excuse what U عذری ندارد
Don’t mention it. U قابلی ندارد.
dont mention it U اهمیت ندارد
no matter U اهمیت ندارد
No problem at all. It is quite all right . U مانعی ندارد
there is no limit to it U اندازه ندارد
hadn't U ندارد نبایستی
he has an a. to grind U غرضی ندارد
it does not matter U اهمیت ندارد
address آدرس
single address با یک آدرس
cell address آدرس سل
Cheating( fraud) does not pay ( prosper). U تقلب عاقبت ندارد
Nothing is impossible . U کار نشد ندارد
There is no market for it in Iran . U درایران مصرفی ندارد
She never gets any gratitude . U دستش نمک ندارد
it matters little U چندان اهمیت ندارد
it is of no importance U هیچ اهمیت ندارد
it is of little worth U چندان ارزشی ندارد
there is nothing for it but to U چارهای ندارد جز اینکه
it takes two to tango <idiom> U [یک دست صدا ندارد]
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) . U ربطی به موضوع ندارد
there is no exception to that rule U ان قانون استثناء ندارد
There is nothing to be ashamed lf . U ( اینکار ) خجالت ندارد
He cant stand the sight of us. U چشم ندارد ما را ببیند
Death keeps no calendar. <proverb> U مرگ تاریخ ندارد.
There is nothing to be afraid of in driving. رانندگی که ترس ندارد.
she cannot bear heat U طاقت گرما را ندارد
and that is flat(final)!No arguments! U چون وچراهم ندارد !
it is of no moment U هیچ اهمیت ندارد
That is quitw O. K. That is fine. U هیج اشکالی ندارد
that in nothing to me U برای من اهمیتی ندارد
irons in the fire <idiom> U وقت سرخاراندن ندارد
there is no reason U هیچ دلیل ندارد
h does not w.much U چندان وزنی ندارد
he is at a loose end U کار معینی ندارد
it is indifferent to me U برای من چه اهمیتی ندارد
de facto standard U سسهای اعتبار به آن ندارد
he hasno notion of going U میل رفتن ندارد
it differs nothing from U هیچ فرقی با .....ندارد
he means well U قصد بدی ندارد
it is beyond recall U احتمال لغوشدن ندارد
it is allup with him U دیگر امیدی ندارد
he is short of hands U کارگر کافی ندارد
crying is useless U گریه سودی ندارد
he is indisposed to go U میل برفتن ندارد
he hasno notion of going U خیال رفتن ندارد
his hand want's two fingers U دستش دو انگشت ندارد
his hand lack one finger U دستش یک انگشت ندارد
domain U برنامهای که حق کپی ندارد
domains U برنامهای که حق کپی ندارد
it is not protected by sanctions U ضمانت اجرایی ندارد
infinite U حلقهای که خروج ندارد.
That's not so! U این حقیقت ندارد!
It doesnt look nice . It is useemly. U صورت خوشی ندارد
many hands make light work <proverb> U یک دست صدا ندارد
his intentions are good U خیال بدی ندارد
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
he is nothing to me U بتمن خویشی ندارد
home address U آدرس منزل
real address آدرس واقعی
real address آدرس حقیقی
virtual address آدرس مجازی
personal U آدرس ها و یادداشتها
telegraphic address آدرس تلگرافی
base address آدرس مبنا
symbolic address آدرس نمادی
symbolic address آدرس سمبلیک
repetitive letter U یات آدرس
relative address آدرس نسبی
immediate address آدرس صریح
machine address آدرس ماشین
explicit address آدرس صریح
effective address آدرس موثر
address part جزء آدرس
address modification اصلاح آدرس
absolute address آدرس مطلق
address bus مسیر آدرس
direct address آدرس مستقیم
His remarks are unfounded. U حرفهایش پایه واساسی ندارد
His greed knows no limits. U حرص وطمع اش اندازه ندارد
He has not a single star in all the seven skies. <proverb> U یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
he does nothing but talk U کاری جزحرف زدن ندارد
The very idea ! U معنی ندارد ! ( قبیح است )
it is immaterial U ناچیز است اهمیت ندارد
My French is not up to much. U فرانسه ام چندان تعریفی ندارد
There is nothing wrong with it. U این هیچ ایرادی ندارد.
confession and avoidance U باط ندارد و اثرش به سوداوست
you are welcome U کاری نکردم اهمیت ندارد
it is of no use talking U سخن گفتن سودی ندارد
He is on edge. He is restive. U آرام ندارد (ناراحت است )
that is nothing like it U هیچ شباهتی بدان ندارد
His knowledge has no limits. U دانش اوحد واندازه ای ندارد
out of one's element <idiom> U جایی که به شخص تعلق ندارد
It is pointless for her to come here . U موضوع ندارد اینجا بیاید
It isn't anything like her. U او [زن] اصلا همچنین رفتاری ندارد.
there is no occasion for fear U ترس هیچ مورد ندارد
It wI'll come to a bad end. It is foredoomed. U اینکار عاقبت ( خوشی ) ندارد
there is no p of his going U رفتن وی هیچ امکان ندارد
he has no friends U او هیچ دوست و اشنایی ندارد
time out of minds U زمانی که کسی یاد ندارد
netblock U ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
there is no precedent for this U این چیز سابقه ندارد
from immemorial times U اززمانی که کسی بیاد ندارد
they are of no historical U هیچ اهمیت تاریخی ندارد
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink . U قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
it boots not to complain U گله گذاری سودی ندارد
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1چیزی که عوض داره گله نداره
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
2In someone bad (or good) books.
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
1cartridge
1he doesn't mind
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com